تازه های دنیای ما بر اساس خبرهایی از نویسندگان آزاد اندیش
در باره ما
با سلام به دوستان عزیز و گرامی
هدف ما از ارایه این وبلاگ ایجاد درک عمیقتری از تحولات و رویدادهاو
انعکاس حقایق بدون پرده روز دنیا میباشد .
از اینکه ما را همراهی میکنید متشکریم.
درروند واژگون سازی تاریخ جهان توسط اندیشه گران غرب فرهنگ و تمدن اسلامی بیش از همه فرهنگها و تمدنهای موجود در جهان مورد حمله قرار گرفته است اروپا و غرب (مسیحیت غربی) در شکل تمدنی خویش دشمنی تاریخی و دیر پای با مسلمانان داشته و دارد غرب مسیحی در تدوین تاریخ جهان در برابر شکوه و عظمت تمدن اسلامی سکوت کرد و هم نارواگوئی های گوناگونی را نسبت بدان آغاز کرد ما از یاد نبرده ایم که غرب مسیحی انسان خاوری و شرقی را انسانی خرد ستیز – فاسد- کودک منش و متفاوت می داند و انسان غربی (اروپائی را) خرد گرا- پاکدامن- رشد یافته و طبیعی قلمداد می کند و از اینروست که غربی ها تصور می کنند که ویژگی های پسندیده ای در سرشت خویش دارند.
آنهنگامی که آلبوکرک در قرن شانزدهم بر مالاکا در شبه جزیره مالایا (1511) چیره شد در سخنرانیش برای سربازان خود گفت که بزرگترین خدمت به خدا آن است که مسلمانان از این سرزمین بیرون افکنده شوند و آتش کیش محمدی برای همیشه از اینجا خاموش شود و یا وقتیکه پادشاه وقت اسپانیا به عوامل خود در فیلیپین وجزیره میندانائو نوشت که خانه هایی که در آن مکتب محمد تبلیغ می شود خراب کنید و به آتش بکشید، وقتی گیبون روشنگر انگلیسی که تاریخ او درباره سقوط روم(1787) پیامبر اسلام را دغل بازی پیروزمند می نامید و یا ولتر که از خدای آفتاب می خواست تا پرچم بلند محمد در جنگ عثمانی وروسیه شکست بخورد ویا هگل فیلسوف ناودار آلمانی به بورژوازی غرب مژده داد که روزگاران درازی است که اسلام از پهنه تاریخ از دیدگاه کلی رخت بربسته و در کنج عزلت به آرامش گونه خاورزمینی پناه آورده است اکنون چه انتظاری از اربابان کلیسا و کشیش های مسیحی در خدمت قدرت تمدن غربی می توان داشت که قرآن را به آتش نکشد. وقتی آنان به سرزمین های اسلامی یورش بردند و در هزاره سوم به عراق و افغانستان حمله کردند جزء این است که فرهنگ اسلامی و ارزشهای درون این جوامع را از بین ببرند. دشمنی میان غرب و مسیحیت با اسلام ،دیرپا ،تاریخی و گسترده و ژرف بوده وهست. در نگاه ادوارد سعید که معتقد بود که غرب مسیحی و خاور شناسان آنها در مجموع نمی خواستند که خاور زمین و جهان اسلام را همان گونه که واقعا بوده و هست بشناسند بلکه همیشه در پژوهش های خود مطالبی را تحویل مخاطب بدهند که به سود غرب باشد و به همین دلیل و خود به خود سرزمینهای خاوری و اسلامی مورد بحث آنان، سرزمینی غیر طبیعی و تخیلی بود. وقتی مسیحیت غربی در دوران ترویج لائیسیته در شرق بدنبال حذف نفوذ تمامی نهادها و کانون های سنتی دینی- سیاسی در حکومتهای شرقی بود که بدینسان راه را برای نفوذ کارگذاران غرب گرای غربی هموار کنند، حمله به دین اسلام و پیامبر و قران وجود داشت و پدیده جدیدی نبود در واقع در تمامی دوران استعماری مسیحیت غربی روح صلیبی بر توسعه طلبی آنها حاکم بود.آن هنگام مکشوف بود و اینک در آستانه این هزاره سوم از مستوری مجدد به مکشوفی سیر می کند این استتار در مواضع دولت های مسیحیت غربی است که ژست دموکراتیک خود را به ظاهر حفظ نمایند وگرنه آن کشیش و اوباما،آمریکا و اروپای مسیحی در این باب هم سخن اند که شرقی و جوامع مسلمان تغییر ناپذیرند. این ها بازماندگان نسل آن مسیحی غربی هستند که به نام مسیحیت و کلیسا تمام غرناطه و اندلس را به خاک و خون کشیدند، شهسواران مسیح همان تشکلی بودند که کشتی های مسلمان را حامل حجاج مکه در آب و مساجد آنان را خاک به آتش می کشیدند. مسیحیت غربی ، جنگهای صلیبی را تمام شده نمی داند. آنها هر روزدر تهاجم صلیبی جدید هستند آن گونه که در گذشته با انتشار سفرنامه های بی اعتبارشان، دعاوی عجیب و کینه توزانه ای را علیه اسلام نشر می دادند، امروزه هم با قرآن سوزی تلاش می کنند تا نگرش مردم مسیحی غرب را نسبت به شرق مسلمان به گونه ای سامان دهند که بنیاد فرهنگی و روانی لازم را برای مشروعیت دادن به عملیات وحشیانه آزمند قبلی و بعدی را فراهم سازند نگرشی که همیشه از سوی روشن فکران غربی برای اذهان عمومی( اروپا و آمریکا) تدارک می شده است. از نگاه بنده تا زمانی که اسلام ، اسلام باشد و غرب غرب بماند درگیری بنیادین میان دو تمدن، آنچنان که در گذشته جریان داشته است در آینده هم ادامه خواهد داشت. غرب مسیحی همینی است که آن کشیش آمریکایی در قرآن سوزی به نمایش گذاشت. اخلاقیات یهودی- مسیحی غرب همین است. این اخلاق با پشتوانه قدرت نظامی اقتصادی تلاش داشته و خواهد داشت که سنتهای فرهنگی اسلام را از ریخت بیاندازد.( قرآن مجید منبع الهام این ارزشهای اخلاقی- دینی است ) آنها هراس عمده از آن دارند که قدرت گرفتن مجدد اسلام به معنای کاهش نفوذ آمریکا و اروپا بر جوامع، سیاستها و اخلاقیات بومی است. مرنیسی در دو دهه گذشته به خوبی نوشت که غرب مسیحی، نظامی گرا، امپریالیست سرکوب گر ملتهای دیگر از طریق اعمال وحشت است. او غرب را منشا همه گرفتاریهای بشر می دانست. ما می دانیم که غرب تمامی توانایی های جهان اسلام را در سه قرن گذشته را از میان برد و زندگی و ستنهای مسلمانان را مورد هجوم قرار داد. این غرب همان قدرت جلوه گر است که همیشه تلاش کرده که ما را (مسلمانان) خرد کند و به گمان آنها، نمایش قرآن سوزی بخشی از این تحقیر است، اما چه کسی می تواند در برابر موج باز زایی روحیه اسلامی و نفرت از تمدن غرب مسیحی که ( یکی از برکات پیروزی انقلاب اسلامی در ایران بوده است) مقاومت کند. قرآن سوزی در آمریکا و توهین پیامبر در کاریکاتورهای اروپا نشان می دهد که تمامی غرب خود را درگیر با تمامی اسلام کرده است و نه چیز دیگر و دیری نخواهد پایید که جلوه های آن بر همگان تابیدن خواهد گرفت.
وسلام